- به مژگانِ سیه

ساخت وبلاگ

برای برّشِ حرفی که پنبه است، کنون بناست قافیه ای تیز تر ردیف کنی وریدِ گردنِ خود را به تیغ بسپاری، مگر ذبیح شوی، خونِ خود شریف کنی چقدر خونِ جوانان مان شتک بزند؟ به چند روشنیِ خویشتن کثیف کنی؟

وگر بناست که ایشان به من دو راه دهد، که راهُ چاه دهد یا که راهِ چاه دهد به من که شعبده ام زنده بودنم شده است، به من که روز ندارم چرا کلاه دهد؟ چه بازی است؟ که لشکر کشیده و حالا قبول کرده به یاران من پناه دهد؟ به شب بگو که قلندر، رسیده تا خورشید، سرِ بریده ی شب را نشانِ ماه دهد!

لباسِ قلبِ مرا بین که بعد از آن همه رنج، به هیئتِ سِرِه آمد و بعد ناسِرِه شد، عروسِ مرگ مرا کشته و نفس دارم، مرا به سمتِ پسِ پرده برد.. باکره شد

̶+̶  چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ || ساعت 17:28  || علی  | 

. آتنا...
ما را در سایت . آتنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ohhh-life بازدید : 101 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 6:39